ای که خود سایه بالای سرم میباشی  

مایه برکت چشمان ترم میباشی 

کمکم کن که به تو محتاج شدم  

در معرکه چشم تو تاراج شدم  

چند وقت است مرا عاشق خود ساخته ای 

آتش عشق به این غمکده انداخته ای 

باز قربانی این سنت مرسوم شدم 

من به چشمان اهوراییت ایمان دارم 

با که گویم که ترا دوست تر از جان دارم 

همه دار و ندارم همه چیزم  هستی 

و بقول دل غمدیده عزیزم هستی 

شیوه چشم تو آموخت که عاشق باشم 

پای چشمان نجیب تو شقایق باشم